شبهه تحريف
آيت اللّه محمد هادى معرفت
يـكـى از مـسـائلى كه
ميان مسلمانان ايجاد اختلاف نموده , شبهه قول به تحريف است .
اين شبهه
سابقه طولانى دارد و با روايات
افسانه اى كه توسط حشويه فراهم گرديده , ارتباط مى يابد.
حشويه گروهى از اهل
حديث هستند كه جز به گردآورى و نقل حديث به چيز ديگرنمى انديشند,
از هركس و هر كجا نقل حديث
مى كنند و به محتواى آن و اين كه آيامتناقض است يا نه , و با اصول
شـريـعـت تطابق دارد يا نه ,
توجهى ندارند.
از اين رو,در فرآورده هاى اينان , رطب و يابس فراوانى
وجود دارد.
از آن جـمله , روايات افسانه
مانندى است كه در باره تحريف قرآن نقل كرده اند.
اين موضوع مربوط
بـه اخـتلافى است كه ميان
پيشينيان (سلف صالح ) در گردآورى وتاليف و نيز در قرائت و كتابت
قـرآن رخ داده , و
ايـن اختلاف لفظى و ظاهرى را - كه بيشتر بر حدس و گمان استوار است - به
حساب قرآن و اصالت آن گذارده اند.
متاسفانه اين گونه روايات
- كه در لابلاى كتابهاى حديثى از ديد همگان پنهان بوده اخيرا توسط
حادثه جويان برملا و سبب اختلاف گرديده است .
از جمله , حديث رجم شيخ و شيخه است
: الشيخ والشيخه اذا زنيا فارحموهماالبته نكالا من اللّه ...
كـه
در صحيح بخارى (ج 8, ص 211 - 208) و صحيح مسلم (ج 4, ص 167 و ج 5, ص 116) آورده
شده و برخى را گمان بوده كه جز آيات قرآن است .
نيز حديث مقدار رضاع
: خمس رضعات نسخن عشر رضعات ((1))3>
كه در صحيح مسلم (ج 4, ص
167) و تنوير الحوالك
(ج 2, ص 118) در شرح موطا, نوشته جلال الدين سيوطى آمده , و گمان بر
آن بوده كه جز آيات قرآن
بوده , ولى موقع وفات پيغمبر اكرم (ص ) از آن غفلت شده و گوسفند آن
را خورده است .
همچنين حديث
برابر بودن سوره احزاب با سوره بقره , كه در مسند احمد بن حنبل (ج 5, ص 132)
آمده .. و نظاير آن بسيار
است .
((2))3>
.
در كـتـاب احـتجاج
(ج 1, ص 377) منسوب به طبرسى آمده است : بيش از ثلث قرآن (قريب دو
هزار ايه و اندى ) از خلال يك آيه (آيه سوم سوره نسا) ساقط گرديده است .
***
مـتاسفانه اين گونه روايات
افسانه وار, مورد نظر برخى از كوته انديشان قرار گرفته , به استناد به
آن مـطـالـبى گفته اند
كه مايه تعجب گرديده و بر خلاف اصول و معتقدات ملت مسلمان است .
البته دست اجنبى را در دامن زدن به آتش اختلاف , نبايدناديده گرفت .
نـاگفته نماند كه اين گونه
افراد, هميشه منفور جامعه اسلامى بوده , و مردم از نظريات منحرف
آنان تبرى جسته اند.
حـاجى نورى كه در
سال 1292 ه ق كتاب فصل الخطاب خود را نوشت و آن را ازاين گونه روايات
بدون اعتبار انباشته نمود,
در محيط خود, حوزه علميه سامرا -عراق , كاملا مورد نفرت عموم قرار
گرفت .
مرحوم سيد هبه الدين
شهرستانى , كه در آن روزگار از محصلان جوان حوزه بود,چنين مى نگارد:
مـى ديـدم سـامـرا
را موجى از نفرت فرا گرفته , و بر محدث نورى مى خروشند, و هيچ مجلس و
مـحـفـى وارد نـمـى شـدم
مـگـر آن كه نسبت به كتاب فصل الخطاب و نويسنده آن , سب و شتم
نمى شنيدم , فريادها عليه مولف
و ناشر بلند مى بود, و با زبانهايى بس تند آن را مورد ملامت و عتاب
قرار
مى دادند.
((3))3>
بـالاخـره حاجى نورى ,
ناچار گرديد نسخه هاى كتاب خود را جمع آورى كند ورساله اى در نقض
آن به رشته تحرير در آورد.
بـرهـمـيـن مـنوال , استاد
محمد محمد عبداللطيف , معروف به ابن الخطيب (در سال1367 ه/
1948 م ) در مـصر كتابى
به نام الفرقان نوشت , كه روايات ياد شده راجمع بندى كرده , آن را مورد
استناد قرارداد, كه با اعتراض شديد جامعه الازهرروبرو شد.
شيخ محمد محمد
مدنى رئيس دانشكده الشريعه دانشگاه الازهر در اين باره مى نويسد:
ايـن كـتـاب (الـفـرقـان )
انـباشته از روايات ضعيف و فاقد اعتبار است كه از نظر محققان مردود
شناخته شده , گر چه از
منابع معتبر نزد اهل سنت نقل كرده است .
لذا جامعه الازهر از دولت مصر
خواست تا آن را مصادره
كند.
دولت به اين خواسته جواب مثبت داد و آن را مصادره نموده و مولف
كتاب بر اثر آن , درخواست خسارت نمود,كه مورد موافقت مراجع قضايى قرار
نگرفت .
((4))3>
اين كتاب به رغم مصادره آن , در بيشتر كتابخانه ها موجود است .
***
ايـنـهـا فـاجعه
هايى دردناك است كه بر سر اين امت آمده , و بى شك دست خائن استعمار در اين
گونه حوادث
اختلاف انگيز كه سبب توهين به كرامت مقدسات اسلامى مى گردد, آشكار است .
اين است كه بزرگان و انديشه
وران دلسوز اسلام را به پا داشته , تا با عمق نظر به اين گونه حوادث
بـنـگـرنـد و در صـدد درمان
فورى و قاطع برآيند, و به مسلمانان هشداردهند تا مبادا.
اين گونه
نيرنگها آنان را فريب دهد, و به آنان گوشزد نمايند :
يـا ايـهـاالذين آمنوا لاتتخذوا
بطانه من دونكم , لا يالونكم خبالا و دواما عنتم , قدبدت البغضا من
افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر قد بينا لكم الايات ان
كنتم تعقلون ((5))3>
.
اى مـومـنـان , در پناه با ديگران
(خارج ملت ) منشينيد, و آنان را محرم اسرار خودندانيد, و آنان را
طـرف مـشـورت
خود قرار ندهيد.
اينان (خارجان ملت ) هرگز ازدشمنى و خيانت نسبت به شما
مـسلمانان چشم نمى
پوشند و از كارشكنى وتضعيف شما دست بر نمى دارند, پيوسته در كوششند
كـه شـمـا را ناتوان
ساخته ,دچار بيچارگى و درماندگى سازند.
بغض و عداوت آنان , بر لبان آنان
آشـكـار, و آنـچـه در سـيـنـه
هـا از كـينه ها انباشته اند, افزونتر است .
ما دلايل آن را برايتان كاملا
روشن ساختيم .
باشد چنانچه تعقل نماييد و در انديشه رويد.
***
در ايـن جا به دو نمونه
شايسته از علما و انديشه وران اسلامى مى پردازيم كه در اين راستا, كوشش
فراوان نموده و پيوسته در راه
وحدت كلمه و كلمه توحيد كوشيده اندو در اين راه موفق بوده اند :
نـخـسـت عـلامـه
والاقـدر شيخ رحمت اللّه هندى دهلوى (1306 ه/ 1889 م ) است كه به مقابله با
اسـتعمار انگليس در شبه
قاره هند برخاست و با شيوه هاى شيطانى آن مبارزه نمود و كاملا موفق
بود, خدايش رحمت كند.
ديـگـرى علامه مجاهد
سيد شرف الدين عاملى است كه با استعمار فرانسه در حوزه شامات مبارزه
نـمـود, و در ايـن راه فـداكـاريهاى
فراوان انجام داد و سرانجام هرچه داشت در راه اين مبارزه فدا
نمود, و در
پيروزى بر اهداف استعمارگر ملحد, موفق بود.
خداوند او را جزاى خير دهد.
ايـن دو بـزرگـوار در
راه وحدت اسلامى , گامهاى بلندى برداشته اند و موفق بوده اند واثر جاويد
آنان پيوسته سرمشق انديشه وران اسلامى است .
عـلامـه شـيـخ رحمت
اللّه هندى رد اين زمينه كتاب پرارج خود اظهار الحق را تاليف نمود و پنج
مساله مورد اختلاف اسلام
و مسيحيت را به طور كامل بررسى نمود.
آن مسائل عبارتند از: تحريف ,
نسخ , تثليث , حقيت قرآن و صدق رساله اسلام .
مـولـف در اين كتاب ,
با كمال صراحت و صدق و امانت , حقايق را آشكار نمود, و باكمال شهامت و
شـجـاعـت از حـريم قرآن
و اسلام دفاع كرد, و در ايجاد وحدت وهماهنگى ميان مسلمانان تلاش
بسيار نمود.
مولف در كتاب ياد شده , مساله
تحريف قرآن را طرح نموده و نسبت دادن اين قول به شيعه اماميه
اثـنـا عـشريه را نسبتى
ظالمانه و بى اساس دانسته و كلمات بزرگان شيعه را در اين زمينه آورده
است .
وى تصريح
مى كند كه اساس اين نسبت جزروايات بى اعتبارى كه در برخى از كتابهاى قدما
بـه چـشم مى خورد, چيز ديگرى نيست
و اين را نمى توان دليل و پايه اعتقاد يك ملت دانست , زيرا
نقل روايتى كه داراى سندى
ضعيف يا قابل تاويل باشد, نمى تواند مدرك عقيده كسى قرارگيرد.
علامه هندى در اين زمينه مى نويسد:
قرآن , نزد معروفترين علماى شيعه
اماميه اثنا عشريه , از هرگونه تحريف و تبديل وزياده و نقصان
مـصون و محفوظ مى باشد
و اگر كسى در ميان شيعه قائل به آن بوده ,قول وى نزد ايشان مردود
شمرده شده و مورد قبول طايفه قرار نگرفته است .
آن گاه وى به نقل ديدگاههاى بزرگان شيعه مى پردازد, از جمله :
1- شـيـخ صـدوق ابـو جـعـفـر
محمد بن على بن بابويه قمى .
وى از شيخ صدوق به عنوان يكى از
درخشنده ترين
علماى شيعه ياد مى كند و كلام او را در راساله اعتقاديه مى آورد:
اعتقادنا فى القرآن : ان القرآن الذى
انزله اللّه تعالى على نبيه هو ما بين الدفتين , و هوما فى ايدى
الناس ليس باكثر من
ذلك ...
و من نسب الينا انا نقول انه اكثر من ذلك ,فهو كاذب ..
عـقـيـده مـا - شـيـعـه امـاميه
اثنا عشريه - در قرآن است كه قرآنى كه بر پيغمبر اكرم (ص )نازل
گـرديـده , هـمين
است كه به عنوان مصحف شريف مابين دو جلد قرار گرفته , ودر دست مردم
است و بيش از اين نيست ...
و هركس به ما نسبت دهد كه قائل به بيش از اين هستيم , هرآينه دروغ
گفته است .
سپس استدلالهاى وى را در اين زمينه نقل مى كند.
2 - كـلام سـيـد مرتضى علم الهدى
ذوالمجد ابوالقاسم على بن الحسين موسوى رانقل مى كند و
تمامى استدلالهاى مفصل وى را مى آورد.
از جمله مى نويسد :
القرآن كان على عهد رسول
اللّه (ص ) مجموعا مولفا على ما هو الان .. و كان يدو يحفظ جميعه
فى ذلك الزمان .. و كل ذلك بادنى
تامل يدل على انه كان مجموعامرتبا غير منثور ولا مبثوث .. و ان
مـن خـالـف مـن الامـامـيـه
والحشويه لا يعتد بخلافهم ,فان الخلاف مضاف الى قوم من اصحاب
الحديث , نقلوا اخبارا ضعيفه ظنواصحتها,
لا يرجع بمثلها عن المعلوم المقطوع على صحته ...
قرآن در دوران عهد رسالت
همان گونه كه امروزه هست , جمع آورى و تاليف گرديده بود.. و مورد
درس و حـفـظ قرار
مى گرفت .. كه با تامل در اين دلايل بخوبى روشن مى گردد كه قرآن , در آن
عـهـد, جمع آورى شده و
هرگز پراكنده نبوده است .
و هركس از طايفه اماميه يا گروه حشويه , با
ايـن نـظر مخالف باشند,
مخالفتشان مورد اعتنانيست , زيرا مخالفت در اين زمينه , به گروهى از
اصـحاب حديث نسبت
داده مى شود كه روايات ضعيفى را مورد استناد قرار داده و گمان برده اند
كـه صـحـيـح واسـتـنـاد
بـه آن درست است , ولى چنين رواياتى موجب نمى گردد كه از معلوم
قطعى خود صرف نظر كنيم .
سپس سخن قاضى نوراللّه تسترى را نقل مى كند :
ما نسب الى الشيعه الاماميه بوقوع
التغيير فى القرآن ليس مما قاله جمهور الاماميه ,انما قال به شر
ذمه قليله منهم لا اعتداد بهم فيما بينهم .
آنـچـه بـه شيعه نسبت
داده شده كه قائل به تحريف مى باشند, درست نيست , و انبوه شيعه اماميه
چنين چيزى قائل نيستند.
آرى افرادى بسيار كم آن را گفته اند كه درشمار شيعه نيايند و خود و
آراى ايشان مورد اعتنا نمى باشند.
آن گـاه كلام
شيخ محمد صادق , شارح كتاب كافى شريف , و شيخ محمد حسن حرعاملى , مولف
وسائل الشيعه را
كه از بزرگترين محدثان جهان تشيع هستند, مى آوردو در ادامه مى نويسد:
بخوبى آشكار گرديد كه
طريقه درست نزد اكثريت طايفه شيعه اماميه اثنا عشريه ,همان است كه
ساير طوايف مسلمانان قائلند:
ان الـقـرآن الذى انزله اللّه على
نبيه هو ما بين الدفتين و هو ما فى ايدى الناس , لم يحدث فيه اى
تغيير او تحريف .
تـفسير الصراط المستقيم , كه از تفاسير
معتبر شيعه است , در تفسير آيه انا نحن نزلناالذكر و انا له
لحافظون ((6))3>
مى نويسد: اى انا الحافظون له من التحريف والتبديل والزياده
والنقصان .
((7))3>
آنـچـه ياد شد, گوشه اى
از دفاع مقدس اين امام محقق و عالم وارسته جهان اسلام ازحريم قرآن
كريم است .
البته عجيب
نيست , چه اين كه از روز نخست , پيوسته بزرگان و انديشه وران اسلامى و
افـراد شايسته جهان
اسلام , در دفاع از قداست قرآن , قد برافراشته و هرگونه شبهه و تهمتى را در
اين زمينه بخوبى دفع كرده اند.
در ايـن زمـيـنه , سخن
شيخ اهل سنت و پايه گذار مكتب اشعرى امام ابوالحسن على بن اسماعيل
اشعرى ياد كردنى است :
او شـيعه را به دو گروه متفاوت
تقسيم مى كند.
گروه انبوه كه شامل محققان و علما وفقهاست .
اينان
هرگونه نسبت تحريف را به قرآن - فزونى و يا كاستى - مردودشمرده اند.
گروه ديگر كه افرادى كم
بضاعت و اهل ظاهر هستند, قائل شده كه قرآن كمى بيش از اين بوده ,
ولى چيزى در آن زياد نشده است .
براى آگاهى بيشتر در اين
باره به مقاله علامه مجاهد امام شرف الدين عاملى دركتاب پرارج خود
الـفـصول المهمه فى تاليف
الامه , مراجعه شود, كه رهنمون ما دراين مقال بود است .
مولف در اين
كـتاب , در زمينه تاليف
ميان امت اسلامى مطالب بسيار ارزنده اى مطرح نموده و از هيچ كوششى
در راه اعـتـلاى كـلـمه اللّه
فى الارض دريغ نكرده است .
جزاه اللّه خيرا عن الاسلام والمسلمين , و
جـعـلـنـا مـن الـمقتفين لاثاره
الكريمه ان شاء اللّه , آمين رب العالمين .. والسلام عليكم و رحمه اللّه
وبركاته .